زبان عشق در مشاغل مختلف

دکتر :

چند سالی است که به زخم مریضانم مرحم میگذارم و از چنگال مرگ رهایشان میکنم ! کو طبیبی که به زخمم مرحم گذارد و دلم را آزاد گرداند

راننده :

دیگه دارم کم کم ریپ میزنم مثل ماشینهای تصادفی شدم اگه همینطوری پیش بره باید برم زیر دست اراقچی قلبمم به روغن سوزی افتاده پدرعشق بسوزه

معلم ریاضی :

نمیدنم چرا جواب تمام مسائلم بی نهایت میشه یا بی جواب میمونه هرچی تفریق میکنم جمع میشه هرچی جمع میکنم کم میشه از ضرب که مپرس آه

مهندس کامپیوتر :

ای آنکه مرا دی سی کرده ای و در وجودم ویروس بلاستر ۲۰۰۳ فرستاده ای کی دوباره من را ری پیر خواهی کرد ؟ به فریاد گرافیکم برس


ساقی :

می میدهم و غم کسان میگیرم از لطف تو می کجا غمین میبینم حالا که شدم عاشق ودل در بند است می را ز شفا بیچاره ترین میبینم

عینک فروش :

اگر روزی بگویم عاشقم بر من نخندید که شغلم عاشقی دارد فراوانبسازم بهر هر چشمی من عینک گرفتارم کند چشمی چه آسان





گزارش تخلف
بعدی